دنبال کننده ها

۱۳۸۷/۰۶/۱۲

قتل های ناموسی در ايران

بر اساس آمار سازمان ملل متحد، ساليانه حدود پنج هزار زن و دختر جوان، به نام ناموس و حيثيت به قتل مي‌رسند. پديده‌‌ی قتل ناموسى در فرهنگ ايرانى هم قدمتى طولانى دارد، هر چند كه در محافل عمومى كمتر به آن پرداخته مى‌شود.
آمار واقعی قتل‌های ناموسی بى‌ترديد بسيار بالاتر از ارقام ارائه‌شده از سوی سازمان ملل است. در بسياری از موارد شکايتی مطرح نمي‌شود يا خانواده‌های قربانيان به دورغ اين جنايات را به عنوان تصادف، خودکشي، يا ناپديد شدن گزارش مي‌کنند.
به‌هنگام ورق زدن روزنامه‌های ايران، هر از گاهى گوشه‌ی صفحه‌ی حوادث، خبر كوتاهى به چشم مى‌خورد. خبرى خلاصه شده در چند جمله، حداكثر دو سه سطر، خبرى از يك قتل ناموسى. مرد شرافتمند خانواده، زن خطاكار را به سزاى عملش مى‌رساند. مثل پدر سميه كه يك پيت نفت روى او پاشيد و بعد كبريت را كشيد.
در خبرها آمده بود که دهم مرداد ماه، ماموران كلانترى ۱۳۰ نازى‌آباد، از طريق پليس ۱۱۰ از يك آتش‌سوزى كه منجر به مرگ مشكوك دخترى ۲۵ ساله شده بود، مطلع شده‌اند। تلاش پدر اين دختر، براى صحنه‌سازى و ادعاى اينكه دخترش خودسوزى كرده، راه به جايى نمي‌برد. سميه خودسوزى نكرده بود، آتش زده شده بود. مثل زليخا محمدى در مهاباد، مثل فرشته نجاتى در مريوان و مثل ديگر زنانى كه در گوشه و كنار ايران قربانى قتلهاى ناموسى مى‌شوند؛ زنانى كه معلوم نيست كجا بايد سراغ آمار آنان رفت

گفتگوبا مادردردمند زندانی دانشجوی زندانی: اگر حکومت ما حکومت على است، چرا پسر من را اينقدرزدند

دو سال از بازداشت ابوالفضل جهاندار از فعالان دانشجويى که مديريت سايتى خبرى را نير بعهده داشت گذشت ، وى که عضو سابق انجمن اسلامى دانشگاه علامه و همچنين شوراى عمومى تحکيم وحدت بود در يک پروسه پرابهام و نقص قضائى براساس اتهامات غيرقانونى چون تلاش براى انقلاب مخملي،توهين به مسئولان و تبليغ عليه نظام به سه سال زندان محکوم گرديد । در آستانه دومين سال زندان نامبرده گفتگويى با مادر دردمند وى انجام داديم ، اين مادر دردمند در خانه روستايى خود در روستاى "لاشک" از توابع عباس آباد در شمال کشور اينچنين گفته هاى خود را آغاز نمود : شما مى دانيد که در حال حاضر دو سال است که پسر من به جرم توهين به نظام زندانى است. اما پسرم اگر حرفى زد فقط يک انتقاد بود، توهين به نظام کارهايى است که بعضى اشخاص در کشور ما انجام مى دهند. مثلا ما اول انقلاب شعار مى داديم که "استقلال، آزادى" و آزادى بيان يکى از شعارهاى ما بود. شعارمان اين بود که "جمهورى اسلامى ايجاد بايد گردد، زندانى سياسى آزاد بايد گردد" اين که الان امثال پسر من زندانى سياسى هستند آياخلاف وعده هاى نظام نيست؟ ، آيا آسيب به آبروى نظام نمى زند؟ اگر شاه زندانى سياسى داشت، 2500 سال سلطنت، دست به دست و نسل به نسل، موروثى شده بود ولى اين نظام خون هاى زيادى ريخته شد به پايش. اين نظام با صداى الله اکبر که آواى توحيد است آغاز شد و با شعار استقلال آزادى به پيروزى رسيد. يا اينکه مثلا "برادري، برابري، حکومت عدل على". آيا على مخالفان و يا منتقدان خودش را به زندان مى انداخت؟

درب گورستان خاوران بسته ماند


امسال ،در بیستمین سالگرد اعدام دسته جمعی زندانیان سیاسی ، حضور خانواده ها بر سر مزار ان ها با ممانعت هایی از سوی نیروهای امنیتی روبرو شد. به گفتۀ برخی از نزدیکان خانواده ها از چند هفته پیش یک رشته اخطار ها و احضار ها نسبت به آن ها صورت گرفته بود .
دو روز پیش نیرو های امنیتی به نشستی که در خانۀ یکی از خانواده ها برگزار شده بود وارد شدند و با تجسس و توقیف وسائل کامپیوتری و تصدیق رانندگی برخی از حاضران عملاً آن ها را از شرکت در مراسم بر سر مزار ،در روز هشتم شهریور، بر حذر داشتند.
دکتر ناصر زرافشان که در این روز در میان کسانی بود که قصد داشتند در این مراسم شرکت کنند، می گوید که شمار زیادی لباس شخصی و موتور سوار با لباس های متحدالشکل و نیرو های انتظامی در مسیر حضور داشتند. این وکیل دعاوی و زندانی پیشین از موارد حمله به اتومبیل ها و شکستن شیشۀ آنها ، از توقیف موبایل ها و هدایت برخی از افراد خانواده ها به اتومبیل های گشتی یاد می کند. او می گوید که وی نیز چند روز پیش توسط نیرو های اطلاعاتی احضار شده است و مقامات مشفقانه به وی توصیه کرده اند که از حضور در مراسم خود داری کند.
خانمی از اعضاء خانوادۀ اعدام شدگان از در آهنی بزرگی سخن می گوید که در مقابل ورودی گورستان گذاشته شده بود و گل های پر پر شده ای که به نشانۀ اعتراض خانواده ها در مقابل در ریخته شده بود. او می گوید که همۀ خانواده ها، در هر شرایطی وهر سال ،این مراسم را برگزار خواهند کرد.