دنبال کننده ها

۱۳۸۷/۰۸/۰۴

حقوق زنان و ۵۰ بازداشت در دو سال

در مدت دو سالى كه از عمر کارزار یک میلیون امضامى گذرد، نزديك به ۵۰ نفر از فعالان اين كارزار، دستگيرى، بازداشت، دادگاه و زندان را تجربه كرده اند.(عکس: AFP)
عشا مومنى، دانشجوى رشته ارتباطات و هنر در دانشگاه ايالتی کاليفرنيا كه پژوهش دانشگاهى او، بررسى مسايل زنان ايرانى بود، روز چهارشنبه در تهران، دستگير و بازداشت شد.
اين دانشجو، با برخى از چهره هاى فعال كمپين جمع آورى امضا براى تغيير قوانين تبعيض آميز عليه زنان، گفت و گو كرده و از اين گفت و گوها، فيلم تهيه كرده بود.
به گفته فعالان كمپين يك ميليون امضا، در دوسال گذشته، نزديك به ۵۰ نفر از كسانى كه به گونه اى با اين حركت، مرتبط بوده اند، دستگير و بازداشت شده اند.
اتهامى اين افراد چيست و چرا فشارها عليه فعالان يا افراد مرتبط با اين حركت اجتماعى ادامه دارد؟«طبق قانون، يك دختر در سن نه سالگى مسئوليت كامل كيفرى دارد و اگر مرتكب جرمى شود كه مجازات آن اعدام است، دادگاه مى تواند او را به اعدام محكوم كند؛ اگر زن و مردى در خيابان تصادف كنند و هر دو فلج شوند، طبق قانون خسارتى كه به زن مى دهند نصف خسارت مرد است؛ طبق قانون، پدر مى تواند با اجازه دادگاه، دخترش را حتى قبل از سن ۱۳ سالگى به عقد مرد ۷۰ ساله اى درآورد و...»
اين موارد تنها بخش كوچكى از نابرابرى و تبعيض هاى قانونى نسبت به زنان است. آن چه گفته شد، بخشى بود از بيانيه «يك ميليون امضا براى تغيير قوانين تبعيض آميز» كه نزديك به دو سال پيش، نخست از سوى ۵۴ نفر و در مدت كوتاهى با پشتيبانى ۱۱۸ نفر از زنان و مردان با ديدگاه هاى گوناگون سياسى، اجتماعى و مذهبى منتشر شد.
طراحان اين كارزار در همان آغاز تاكيد كردند كه درخواست تغيير اين قوانين، هيچ گونه ضديتى با مبانى اسلام ندارد، زيرا اين قوانين جزو اصول دين به شمار نمى آيند.
در مدت دو سالى كه از عمر اين جنبش مى گذرد، نزديك به ۵۰ نفر از فعالان اين كارزار دستگيرى، بازداشت، دادگاه و زندان را تجربه كرده اند.
مينا جعفرى، وكيل پايه يك دادگسترى و از فعالان كمپين يك ميليون امضا، در گفت وگو با راديو فردا، درباره شمار اين دستگيرى ها و نوع اتهام هايى كه به فعالان اين كارزار وارد مى شود، مى گويد: «متأسفانه تا كنون در كمپين يك ميليون امضا، حدود ۵۰ نفر بازداشتى داشته ايم। به تمام اين افراد اتهام هاى واهى مانند اخلال در نظم عمومى، تشويش اذهان عمومى، اقدام عليه امنيت ملى و تمرد در برابر پليس وارد كرده اند و خارج از اين چارچوب، اتهام ديگرى وجود ندارد.»

۱۳۸۷/۰۸/۰۱

گزارش روز آنلاین از ماجرای بازجوئی و خروج گلشیفته فراهانی

با تهدید آشکار وزیر ارشاد، ماجرای گلشیفته فراهانی وارد مرحله تازه ای شد. سردار صفارهرندی اعلام کرد که این ‏هنرپیشه جوان ایرانی را “زیر پا” خواهد گذاشت.‏
‏گلشیفته فراهانی بازیگر جوانی که یکی از ستاره های نسل نو سینمای ایران است، وقتی با تهدید وزارت ارشاد و ‏نیروهای امنیتی روبرو شد که نخستین اخبار مربوط به ایفای نقش او در یک فیلم هالیوودی به کارگردانی رایدلی اسکات ‏در ایران منتشر شد.‏
‏‏ قسمتهائی از فیلم “مجموعه دروغ ها” که در شبکه اینترنتی منتشر شد، گلشیفته فراهانی را در نقش دختری افغان نشان ‏می داد که باحجاب مورد نظر حکومت ایران درکنار لئوناردو دو کاپریو، فوق ستاره سینمای جهان، دیده می شد.‏
به نوشته سایت فارسی بی بی سی “این فیلم کوتاه در ایران انعکاس گسترده ای داشت” و در پی آن گلشفیته فراهانی به ‏حراست وزارت ارشاد احضار شد.‏
به گفته ژاله صفا منتقد قدیمی سینما: “وظیفه بازجوئی از هنرمندان سینما از زمانی که عزت اله ضرغامی معاونت ‏سینمائی وزیر ارشاد بود، بعهده حراست ارشاد گذاشته شد.”‏
اما بعد ازانتخاب محمدخاتمی بعنوان ریاست جمهوری و انتصاب عطاء الله مهاجرانی به عنوان وزارت فرهنگ و ارشاد ‏اسلامی، نقش فرهنگی این وزارت برجسته تر و این وظیفه از حراست گرفته شد و دخالت در زندگی هنرمندان به ‏کمترین میزان رسید.‏
بر کشیدن محمود احمدی نژاد، سیاست امنیتی را به وزارت ارشاد برگرداند وانجام آن به سردار صفار هرندی، سردبیر ‏کیهان سپرده شد.‏
جمشید کمالی، کارشناس سینمای ایران که ماجرای گلشیفته فراهانی را دنبال کرده است، در این مورد می گوید: “طبق ‏معمول حمله از طریق کیهان کلید زده شد. این روزنامه که به دلیل شغل اصلی گردانندگانش همه مسائل را بلافاصله ‏امنیتی می کند، ضمن مقاله ای که گفته می شود نویسنده آن پیام فضلی تژاد، منتقد سابق و همکار فعلی سازمان های ‏امنیتی است، گلشیفته فراهانی را “گ.ف” نامید و تحت عنوان “یک بازیگر زن در دام مافیای هالیوود” چنین نوشت: ‏‏”بازیگر مذکور در فیلم یاد شده با حفظ حجاب، نقش یک زن افغانی را بازی کرده بود! و ادعا می کرد شئونات اسلامی ‏را رعایت می کند.”‏
ادامه مطلب

مدرک جعلی وزیر کشور دولت نهم


علی کردان
عوضعلی کردان
مدرک جعلی « عوض علی کردان »

علی کردان متولد قائم شهر مازندران است. سالهای قبل از انقلاب را مانند برخی دیگر از مسئولان نظام مطلقه ولایت فقیه در کارهای خلاف اخلاق بود به گونه‏ای که به تاريخ 31 / 3 / 57 به اتهام «ازاله بکارت» از دختری، توسط شعبه اول دادسراي ساري ‏بازداشت شد و تا تاريخ 8 / 5 / 57 در زندان ساري بود.
ادامه مطلب

۱۳۸۷/۰۷/۲۶

نمونه هائي از تعرضات سپاه در ايران در سالهاي قبل

شکايت ها از «گروه سياه» محرمانه می ماند
گروه حوادث: گردانندگان «گروه سياه» در حالی به جزييات تجاوز به ۱۴ پسر نوجوان اعتراف کرده اند که تنها دو تن از اين قربانيان در دادسرا طرح شکايت داشته اند و ديگران از ترس آبروی خود خاموش مانده اند।کسانی که در دام هولناک اين شبکه مخوف گرفتار شده اند می توانند بامراجعه به شعبه دوم دادياری در دادسرای امور جنايی تهران يا اداره ۱۱ پليس آگاهی با اطمينان از اينکه مشخصات وحتی طرح شکايت آنان محرمانه بماند خواستار مجازات اعضای «گروه سياه» شوند. بنا به اين گزارش، داديار سليمانی در حالی که چهار روز از متلاشی شدن گروه مخوف تجاوز به پسران نوجوان در شرق تهران می گذشت سکوت را در برابر خبرنگاران شکست و به بيان جزئيات کوتاهی از اقدامات شيطانی اين باند پرداخت. وی با اشاره به اينکه تاکنون پنج تن از اعضای «گروه سياه» دستگير شده اند تأکيد کرد که دو عضو فراری ديگر اين شبکه شناسايی شده اند و دام های گسترده ای از سوی مأموران اداره ۱۱ پليس آگاهی برای بازداشت آنان پهن شده است. داديار سليمانی گفت: «از وقتی شکايات مشابهی در خصوص ربوده شدن دو پسر نوجوان توسط چند دوست شرور و تجاوز به آنان در پارک فداييان و يک کارگاه رسيده اين پرونده به صورت ويژه مدنظر قرار داده شد و ۱۴ تيم عملياتی در اداره ۱۱ پليس آگاهی برای متلاشی کردن عاملان اين اقدامات تشکيل شد. وقتی در کمتر از سه روز موفق شديم پنج پسر ۱۹ تا ۲۵ ساله که اکثراً سابقه دار هستند را دستگير کنيم پی به عمق اقدامات آنان برديم که در شاخه های متفاوت جرم صورت می گرفت.» وی ادامه داد: «نخستين متهمی که دستگير شد «عباس» نام داشت که سابقه سوء اخلاقی دارد و در بازجويی ها اعتراف کرد ۱۲ پسر نوجوان را به بهانه های مختلف ربوده اند به منطقه ای که به شهر پشه معروف شده است و در پارک فداييان قرار دارد برده اند و با تهديد چاقو و اسلحه به آنان تجاوز کرده اند. وقتی «عباس» همدستان خود را معرفی کرد پليس متوجه شد که همگی دارای سابقه سوء هستند و تحقيقات نشان داد جوانی به نام «سعيد» عضو مسلح اين گروه است و با دختران فراری نيز ارتباط دارد.» داديار سليمانی با اشاره به اينکه دو عضو اصلی اين گروه در کودکی مورد تجاوز قرار گرفته اند و بسيار زيرک و باهوش هستند ادامه داد: «وقتی «سعيد» به «عباس» و سه تن از همدستانشان دستگير شدند مشخص شد آنان تاکنون به ۱۴ پسر نوجوان و دو دختر فراری تجاوز کرده اند که «عباس» در ۱۲ مورد تجاوز به پسران حضور داشت و «سعيد» در ۶ مورد از اين اقدامات جنايتکارانه شرکت داشته است تا جايی که اين پسر شرور وقتی با دختری فراری در کرج بود دستگير می شود و اسلحه اش در آنجا توقيف می شود.»وی ادامه داد: «گردانندگان اين گروه در همه مراحل تحقيقی يکديگر را محکوم می کنندو سعی دارند از اتهاماتشان شانه خالی کنند به گونه ای که عدم انسجام و هماهنگی آنان باعث شده است هر لحظه جزييات بيشتری از اقدامات آنان و نحوه شرکت تک به تک اين گروه در تجاوز به پسران نوجوان فاش شود. آنان در قالب تيم های سه نفره عمل می کردند به بهانه اينکه شکارشان به خواهر يکی از آنان ناسزا گفته است يا مزاحمت ايجاد کرده است او را در حالتی قرار می دهند که تصميم به مواجهه حضوری می گيرد سپس با کشاندن طعمه شان به شهر پشه و کارگاه با تهديد چاقو و کتک زدن به او تجاوز می کنند.» داديار سليمانی افزود: «اعضای اين گروه دوستانه به جز تجاوز به پسران نوجوان و شکار دختران فراری اعتراف داشته اند در سرقت های مسلحانه، کيف قاپی و گردنبند قاپی شرکت داشته اند و با وجود بيکاری هميشه از نظر مالی تأمين بوده اند. از اين گروه به جز ادوات استعمال مواد مخدر، ۴۰ ليتر مشروبات الکلی نيز کشف شده است و تحقيقات برای رسيدن به همه اقدامات تبهکارانه و جنايتکارانه اين باند ادامه دارد.» بنا به گزارش خبرنگار جنايی ما؛گستردگی اقدامات «گروه سياه» به نوعی است که تصور می رود پسران نوجوان بسياری در دام آنان گرفتار و مورد تجاوز قرار داده شده اند اما به خاطر ترس از آبروريزی طرح شکايت نکرده اند.اين فرضيه زمانی قوت گرفته است که از ۱۴ اعتراف «گروه سياه» در خصوص تجاوز به پسران نوجوان فقط دو تن طرح شکايت داشته اند. بدين ترتيب هر کس که با چنين سرنوشتی روبرو شده است و اعضای گروه سياه را شناسايی کرده است می تواند به پليس آگاهی تهران و دادسرای امور جنايی مراجعه کند و مطمئن باشد مشخصاتش محرمانه خواهد ماند. داديار سليمانی درگفت وگويی کوتاه به ايسنا گفت : اين پرونده با موضوع افساد فی الارض رسيدگی می شود و پس از صدور کيفر خواست چهار متهم به همين اتهام محاکمه می شوند.

چرا کودکان به خيابان روی می‌آورند؟

کودکان خيابانی قربانيان رشد اقتصادی، جنگ، فقر، فقدان ارزشهای سنتی، خشونت‌های خانوادگی، سوء استفاده‌های جنسی و روحی هستند. هر کودک خيابانی برای بودن در خيابان، دليل خاص و قانع کننده‌ای دارد • جامعه معمولاً کودکان خيابانی را به عنوان کودکان مشکل‌داری که برای جامعه دردسرساز هستند، تلقی می‌کند. به طور کلی مردم فکر می‌کنند کودکان خيابانی خشن و غيرقابل کنترل هستند. با مشکل مواد مخدر روبرو هستند و به باندهای تروريستی و شورشی ملحق می‌شوند. در واقع هيچ کس با اين قربانيان که محصول نابسامانی اجتماع و سيستم هستند همدلی و احساس نزديکی نمی‌کند. اين نگرش منفی ريشه در ناتوانی جامعه در مراقبت از اعضای خود دارد. هوشنگ شريعتی مقدمه: کودکان خيابانی قربانيان رشد اقتصادی، جنگ، فقر، فقدان ارزشهای سنتی، خشونت‌های خانوادگی، سوء استفاده‌های جنسی و روحی هستند. هر کودک خيابانی برای بودن در خيابان، دليل خاص و قانع کننده‌ای دارد. در حاليکه برخی کودکان به خاطر هيجان، لذت و آزادی به خيابان روی می‌آورند اما شمار قابل توجهی از آنان صرفاً به اين دليل که هيچ پناهی ندارند، به خيابان روی می‌آورند. در بسياری از کشورها کودکان خيابانی به افرادی اطلاق می‌گردد که صرفاً به خاطر بقا به فعاليت می‌پردازند. برای مثال دست فروشان، باندهای خيابانی (اوباش) و نوجوانان فاحشه. آنچه مسلم است کودکان خيابانی با فقر گريبانگيرند، لذا تمام نيازها و مشکلات آنان نتيجه‌ی تلاش و خواهش آنها در رفع نيازهای اساسی برای بقاست. کودکان خيابانی برای فراهم ساختن امکانات اساسی از قبيل غذا، سرپناه، بهداشت و پوشاک از تنگناهای ژرفی می‌گذرند.

تجاوز به كودكان؛ قربانيان بى صدا و بى تصوير

كريستول، دختر آمريكايى، دوربين را روشن مى كند، در برابر آن مى نشيند و داستان فاجعه بار زندگيش را اين گونه تعريف مى كند: «سلام، من كريستولم و شانزده سال سن دارم...»
كريستول در اين ويدئوى چند دقيقه اى كه آن را در اينترنت منتشر كرده است، تعريف مى كند، چگونه مرد ميانسالى او را با استفاده از مواد مخدر از حالت عادى خارج مى كند و سپس به او تجاوز مى كند. كريستول در اين ويديو از كسانى كه او را مى بينند درخواست كمك مى كند و مى گويد كه مى ترسد مرد متجاوز او را بكشد.
پليس نمى تواند مرد متجاوز را دستگير كند، چون هم او و هم كريستول اذعان كرده اند، كه با ميل خود تن به رابطه جنسى داده اند. اما هيچ كس نمى داند آيا دختر شانزده ساله از ترس انتقام گيرى چنين گفته است يا دليل ديگرى داشته است. به هر حال كريستول فقط يك دختر نوجوان است.
قربانيان بى صدا و بى تصوير كريستول يك قربانى از هزاران قربانى هر روزه تجاوز به كودكان است। قربانيانى كه هرگز نه صدايى از آن ها شنيده و نه كسى از آن چه بر آنها رفته است با خبر مى شود.....

با تلاش نيكوكاران پسر19 ساله از اعدام نجات يافت

پسري كه در دعواي دسته جمعي ، بر اثر خشم آني آدم كشت با كمك نيكوكاران تهران به خانواده داغدار ديه داد تا اعدام نشود। به گزارش ايسكانيوز، بازپرس كشيك دادسراي شهرري 17 فروردين1385 از مرگ پسر20 ساله زخمي به نام "عليرضا" در بيمارستان "فيروز آبادي" با خبر شد و به آنجا رفت. سپس جنازه پسر نگون بخت كه در درگيري دسته جمعي از پا در آمده بود به پزشكي قانوني فرستاده و فاش شد او قرباني خشم آني "محمد17 " ساله شده است. همان روز با برملاشدن اين مسئله ، مجرم دستگير شد و گفت : بر سر مسائل پيش پا افتاده با عليرضا درگير شدم و ناگهان با كاردي كه همراهم بود چند ضربه به او زدم اما قسم مي خورم نمي خواستم كشته شود. به دنبال اين اعترافها و بازسازي صحنه جنايت ، كيفر خواست صادر و "محمد" در شعبه 71 دادگاه كيفري استان تهران به اشد مجازات محكوم شد كه راي به تاييد ديوان عالي كشور رسيد. ضرباهنگ مرگ اين پسر نواخته شده بود كه سرانجام با تلاش خداپسندانه "جابري" سرپرست شعبه اجراي احكام دادسراي جنايي تهران و همكارش "پور مكري" نجات يافت . بدين ترتيب ديروز خانواده داغدار"عليرضا" با گرفتن ديه اي كه بخشي از آن را نيكوكاران هديه داده بودند از خونخواهي گذشت و دوباره زندگي به "محمد" لبخند زد. گفتني است، وي بار ديگر از جنبه عمومي جرم پاي ميز عدالت مي نشيند و طبق قانون 3 تا 10 سال زندان با احتساب روزهاي بازداشت در انتظارش خواهد بود.
منبع: آفتاب يزد

موزه عبرت (کمیته مشترک ضد خرابکاری و بند 3000 اوین)

آنکس که حقیقت را می داند و انکار می کند، جنایتکار استجمهوری اسلامی ایران زندان کمیته مشترک ضد خرابکاری (نامی که در اواخر حکومت شاه به آن معروف بود) را به موزه تبدیل کرده است। نام این موزه را عبرت گذاشته اند. این زندان در زمان جمهوری اسلامی به عنوان بند 3000 اوین معروف و توسط سپاه پاسداران اداره می شد و یکی از مخوفترین شکنجه گاه های جمهوری اسلامی بود. محل موزه در خیابان کوشک مصری، خیابان شهید یارجانی است. در روز های هفته (جز روزهای سه شنبه و جمعه) دو تور در ساعت های 10 صبح و 2 بعدازظهر برای بازدید کنندگان برگزار می شود. هر تور توسط یکی از زندانیان سیاسی قبل از انقلاب هدایت می شودشنبه 2 شهریور (23 آگوست 2008) ساعت دو بعد از ظهر برای بازدید از این موزه رفتم. بلیط ورودی موزه 500 تومان بود. آن دسته از زندانیان سیاسی که در زمان شاه در کمیته مشترک زندانی بودند از پرداخت ورودی معاف بودند. نگهبان در ورودی از من خواست که دوربینم را تحویل بدهم، چون عکسبرداری در موزه ممنوع بوددر ابتدا یک فیلم ویدئوئی برای ما پخش شد. در آغاز این فیلم خانم حسینی و خانم دباغ چی از شکنجه های که در دوران بازداشت در زمان شاه تحمل کرده بودند صحبت کردند. سپس یکی از مسئولین موزه در مورد تاریخچه کمیته مشترک ضد خرابکاری گزارشی کوتاه در اختیار بازدید کنندگان قرار داد. بر اساس این اطلاعات کارهای ساختمانی زندان در سال 1310 با نظارت مهندسین آلمانی آغاز و در سال 1316 پایان یافت. این زندان بارها میان نهادهای مختلف دست به دست شد و از جمله به عنوان زندان موقت شهربانی و یا بند موقت زنان مورد استفاده قرار گرفت. این زندان از سال 1350 در اختیار کمیته مشترک ضد خرابکاری قرار داشت. در 7 سالی که کمیته مسترک ضد خرابکاری فعال بود هزاران زندانی سیاسی در این زندان شکنجه که برخی از آنها در زیر شکنجه جان باختند.در ابتدا اطاقهای بازجوئی و شکنجه نشان داده شد. زندانیان را در دفتر کار بازجویان استنطاق می کردند و در همان جا مورد ضرب و شتم قرار می گرفتند. مجسمه هائی را از زندانیان شکنجه شده و بازجویان در اطاقهای قرار داده بودند که خوب درست نشده بودند. حسینی، شکنجه گر معروف، هم اطاق خودش را داشتدر یکی از اطاقهای شکنجه از راهنمایمان پرسیدم که در چه تاریخی آخرین زندانی در این زندان شکنجه شده است؟ با خونسردی پاسخ داد که از سال 56 فشار بر زندانیان کاهش یافت و شکنجه های شدید خاتمه یافت. نمی دانم هیچ کدام از بازدید کنندگان می دانستند که هزاران زندانی سیاسی در زمان جمهوری اسلامی در این زندان شکنجه شده و بسیاری از آنان از جمله خواهرم زهرا در این زندان جان باختندپس از بازدید از اطاقهای شکنجه به بند 3 و 4 رفتیم. عکس کسانی که در زمان شاه در این زندان بازجوئی شده بودند بر دیوارهای بند 3 و 4 زده شده بود. عکسها همه یک اندازه بود. عکس محمود (برادرم که در تاریخ 4 آبان 55 در تهران دستگیر شده بود) در انتهای سالن 3 بر دیوار زده شده بود. نمی دانم ترتیب نصب عکسها بر چه اساس بوددر سالن 1 و 2 که هنوز سلولهای انفرادی آن به همان حالت زمان شاه نگاهداشته شده بود، مجسمه های برخی از زندانیان سیاسی معروف را ساخته و در سلولها گذاشته بودند. تمام مجسمه ها به همراهان جمهوری اسلامی مانند آیت الله طالقانی، آقای خامنه ای و دیگران مربوط می شد. از دگر اندیشان تنها مجسمه های آقایان صفر قهرمانیان و خسرو گلسرخی در این سلولها به نمایش گذاشته شده بود. از مجاهدین و فدائیان کسی دیده نمی شد*****************************

تشدید طرح امنیت اجتماعی: شوخی ترسناک

فرمانده جدید نیروی نظامی تهران گفته است که طرح امنیت اجتماعی با شدت بیشتری در سال آینده پی‌گیری خواهد شد. آیا گروه‌های اصلی که هدف این طرح هستند، یعنی زنان و جوانان بیشتر می‌ترسند، یا همه‌چیز را بیشتر به مسخره می‌گیرند؟ برخی می‌پرسند تعرض به حریم خصوصی تا کجا می‌تواند گسترش پیدا کند؟

دویچه‌وله: تشدید طرح امنیت اجتماعی، با توجه به مراحلی که تاکنون طی کرده، به چه شکل و در چه زمینه‌ای می‌تواند باشد؟

مینا جعفری: ببینید این طرح در چهار بخش از سوی نیروهای انتظامی ارائه شده است. چهار بخشی که در واقع مرحله به مرحله رو شد. اولین مرحله که شدیدترین مرحله‌اش هم بود و تا الان هم نمود بیشتری در سطح اجتماع داشته، مرحله‌ی پوشش زنان بود بیشتر تا حتا آقایون. مرحله‌ی بعدی‌اش هم مبارزه با مواد مخدر، سی‌دی‌های مستهجن و اینها بوده است. اما شدیدترین بخشی که انجام دادند راجع به پوشش زنان بوده و من نمی‌دانم واقعا چه مرحله‌ای را می‌شو‌د اضافه کرد. یعنی آیا بیشتر از این می‌شود به حوزه‌ی خصوصی افراد به نام «امنیت اخلاقی و اجتماعی» تعرض کرد؟

دویچه‌وله: برنامه‌ریزان و مجریان این طرح معتقدند که این طرح مورد حمایت مردم است، خواست خود مردم است و منجر به افزایش امنیت اجتماعی شده است. آیا آماری در این رابطه وجود دارد که این ادعا را تایید کند؟

مینا جعفری: خود نیروی انتظامی یکسری آمارها و گزارش‌هایی ارائه داده بودند، همان روزهای اولی که طرح شروع شده بود। اولا مشخص است که جامعه‌ی آماری که اینها برای این گزارشهایشان ارائه می‌دهند، کی‌ها هستند. من به عنوان یک زن در اجتماع ایران، یک زن که کار می‌کند، می‌گویم که نه، اصلا اینجوری نیست. واقعا امنیت اجتماعی من افزایش پیدا نکرده که هیچ، اتفاقا امنیت من که باید توسط پلیس و ماموران پلیس حفظ بشود، حالا طوری شده من از خود آنها هم می‌ترسم. به خاطر این که، می‌ترسم (مبادا) یک سانت مانتوی من کوتاه باشد، یکی از موهای من بیرون باشد که از طرف آنها مورد توهین و تحقیر قرار بگیرم. فکر می‌کنم این طرح جز این نیست که امنیت اجتماعی زنها را به خطر انداخته است. واقعا به خطر انداخته! شما از هر آدم عادی که بپرسید، می‌ترسد. درست است که بی‌اخلاقی در هر جامعه‌ای وجود دارد، اما آیا واقعا پلیس باید این کار را بکند یا نهادهایی مثل نهادهای اجتماعی‌­ آموزشی باید بیایند متصدی اصلاح این افراد باشند؟ پلیس آمده با حالت چکشی و ضربتی می‌خواهد حالا مثلا این اشکالها و نواقصی که در بخش آموزش در اجتماع وجود داشته را رفع کنند. آیا واقعا این در صلاحیت نیروی انتظامی ‌و پلیس است؟

اسماعیل افتخارى، یکی از متجاوزین به دختران و زنان و رییس گروه ضربت منطقه ۱۲ کمیته انقلاب، برای حسن رفتار آزاد شد


زندان گوهردشت کرج؛ درهاى زندان باز مى شود و یک زندانى پا به خیابان مى گذارد و نفس راحتى مى کشد، آزاد آزاد.
او کسى نیست جز «اسماعیل افتخارى»، معروف به «اسمال تیغ کش» یا «اسمال تیغ زن»؛ همان کسى که به نوشته روزنامه ایران، برگزارى نخستین جلسه محاکمه اش خبر ساز شد.
در آن جلسه دادگاه، یعنى نه سال پیش، عنوان شد که اسماعیل افتخارى، زمانى رییس گروه ضربت منطقه ۱۲ کمیته انقلاب اسلامى بوده است و بعدها با معرفى خود به عنوان معاون وزیر اطلاعات و با تکیه بر پیشینه اى که از کار در دستگاه هاى امنیتى و انتظامى جمهورى اسلامى داشته، سال ها توانسته است به کارهایی مانند ربودن دختران و زنان، تجاوز به ربوده شدگان و همچنین باج گیرى از مغازه داران محله هاى گوناگون تهران دست بزند.
آن روزها گفته مى شد که اسمال تیغ کش محکوم به اعدام خواهد شد، اما چنین نشد و تنها به هشت سال زندان محکوم شد.
او به خاطر «حسن رفتار در زندان»، شایسته برخوردارى از مرخصى هاى پى در پى شناخته شد و در آخرین بار هم گفته مى شد که این زندانى چون از مرخصى هاى استحقاقى خود استفاده نکرده است، حق دارد زودتر از زندان آزاد شود। او روز دوشنبه، هشتم مهرماه ۱۳۸۷ آزاد شد.
«حسن رفتار» در زندان از نگاه چه کسى؟ مسوولان زندان یا زندانیان هم دوره اش؟
زندانیان هم دوره اش این را نمى گویند، بلکه مى گویند که او با همدستى نیروهاى امنیتى، با زندانیان سیاسى درگیر مى شد تا بر آنان فشار روحى و روانى وارد آورد.
على افشارى، از چهره هاى شناخته شده جنبش دانشجویی در سال هاى دهه ۷۰ و از زندانیان سیاسى پیشین، در این رابطه به رادیو فردا مى گوید: «هنگامى که در اسفندماه سال ۱۳۸۰ به زندان اوین منتقل شدم، با آقاى اسماعیل افتخارى معروف به اسمال تیغ زن، مدت دو سال هم بند بودم. در آن زمان مى گفتند که او اتهامات گسترده اى از قبیل قتل، سرقت مسلحانه، آدم ربایی و تجاوز به عنف دارد. زمزمه اى وجود داشت مبنى بر این که در کیفر خواستى که وزارت اطلاعات به عنوان شاکى اصلى مطرح کرده، درخواست اعدام او مطرح شده است.»
ادامه مطلب

۱۳۸۷/۰۷/۲۲

10 اکتبر روز جهانی مبارزه برای لغو حکم اعدام

به مناسبت 10 اکتبر روز جهانی مبارزه برای لغو حکم اعدام و در راستای انعکاس اخبار نقض گسترده، مستمر و برنامه ريزی شده حقوق بشر در ايران، فعالين و انجمن های حقوق بشر زير، گزارش خود را پيرامون وضعيت اعدام در ايران، به شرح زير به اطلاع عموم می رساند।گزارش موجود شامل ليستی از مشخصات افرادی است که در فاصله زمانی مهر ماه 1386 تا شهريور 1387 در ايران حکم اعدام در مورد آنها به اجرا در آمده است.اطلاعات مندرج در اين گزارش عمدتاً مبتنی بر اخبار خبرگزاريها، روزنامه ها و سايت های خبری متفاوت داخل کشور و برخی منابع خبری خارج از ايران است. طبق اين گزارش؛ حکم اعدام 286 نفر در فاصله زمانی یاد شده به اجرا در آمده است که نسبت به سال گذشته (و بنا بر گزارش سال 2007) 21 نفر افزايش يافته است. حکم اعدام 45 نفر از اعدام شده گان در ملاء عام به اجرا در آمده است. 14 نفر از اعداميان از زندانيان سياسی و چهار نفر زن بوده اند. از 177 نفر از اعدام شده گان که سنشان در اين گزارش آمده است؛ 3 نفر زير 18 سال سن و 64 نفر تا 30 سال سن دارند. ضمناً 13 نفر هنگام وقوع جرم کمتر از 18 سال سن داشته اند.قابل ذکر است که در فاصله زمانی تهيه اين گزارش، 237 نفر حکم اعدام دريافت کرده اند که 6 نفر از آنها به سنگسار محکم گرديده اند که سن 26 نفر از آنها کمتر از 18 سال و 25 نفر آنها زن هستند. لازم به ذکر است که اسامی منتظرين حکم اعدام در اين گزارش نيامده است. ما از تمامی آزاديخواهان، نهادهای مدنی و فعالين حقوق بشر ايرانی و بين المللی می خواهيم که هر چه بيشتر در جهت لغو مجازات اعدام در ايران بکوشند و برای نجات جان انسانهای در خطر اعدام، اقدامات ممکن را در پيش گيرند.

۱۳۸۷/۰۷/۱۰

اعتراض کلیسای پروتستان آلمان به قانون ارتداد در ایران


کلیسای پروتستان آلمان به تعیین مجازات اعدام در قوانین جمهوری اسلامی برای خارج‌شدگان از دین اسلام اعتراض کرد। این کلیسا چنین مجازاتی را خلاف اصل حقوق بشری "حق آزادی مذهب‌گزینی" می‌داند.
در "قانون مجازات اسلامی" که در روز ۹ سپتامبر در مجلس قانونگذاری ایران به تصویب رسیده، برای بازگشت از اسلام (ارتداد) مجازت مرگ تعیین شده است. در این قانون از دو نوع "مرتد" سخن می‌رود: مرتد فطری و مرتد ملی. مرتد فطری کسی است که یکی از والدینش مسلمان بوده و خود پس از بلوغ اسلام آورده، سپس از آن رویگردان می‌شود. مرتد ملی کسی است که والدین غیرمسلمان داشته اما خود در سن بلوغ دین اسلام را پذیرفته و سپس از آن خارج شود.
حد شرعی برای هر دوی این‌ نوع مرتدها مرگ است، اما مرتد ملی این شانس را دارد که پس از دریافت حکم مرگ، تا سه روز ارشاد و توصيه به‎ ‎توبه می‌شود و چنان‌که ‏توبه نکند، حکم قتل او اجرا می‌شود. اسقف "مارتین شیندهوته"، مسئول امور خارجی کلیسای پروتستان در آلمان می‌گوید: «این قانون بکلی غیرقابل قبول است و همه‌ی مبانی یک مناسبات احترام‌آمیز میان ادیان را به ریشخند می‌گیرد.»
قانون تصویب شده در مجلس باید به تایید شورای نگهبان قانون اساسی نیز برسد. اسقف "مارتین شیندهوته" می‌گوید من امیدوارم این قانون تایید نشود و کار تا به اینجا نکشد. به گفته این اسقف آلمانی، «این قانون به معنی نقض بنیادی حقوق بشر است.»
اسقف شیندهوته در ادامه‌ی اظهاراتش به اقدام‌های مقامات جمهوری اسلامی علیه جامعه‌ی بهاییان ایران و مسلمانان گرویده به آئین مسیحیت در ماه‌های نخست سال جاری اشاره کرد که موجب نگرانی‌های جدی شده است। او می‌گوید، تصویب قانون جدید نیز این نگرانی‌‌ها را تایید می‌کند. به گفته‌ی شیندهوته، با تصویب قانون ارتداد فقط باید در انتظار حوادت ناگوار بود.